سفارش تبلیغ
صبا ویژن






  • هری پاتر و سیفون جادویی
    (پنج شنبه 88/1/27:: 4:48 عصر)
  • یاران پاتر!
    یکى بود، یکى نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود، غیر از یه هرى پاتر که قرار بود بره کلاس هفتم مدرسه جادوگرى هاگوارتز. هرى پیش خانواده دورسلى زندگى مى کرد که خیلى بدجنس بودن، چون همه اش خورش اسفناج به خوردش مى دادند که خدایى خیلى چیز ستمیه و من اصلاً حال نمى کنم. اونم یه روز قاط زد و شیر گاز رو باز کرده و کبریت زد و همه شون رو ترکوند، آخه هنوز اجازه نداشت بیرون از هاگوارتز از جادو استفاده کنه. پلیس هرى پاتر رو گرفت و قرار شد در ملأ عام اعدامش کنن، اما همین که طناب دار رو انداختن گردنش، رون و هرمیون (که اسم اصلى اش هرمیایونیاى است و ما در ترجمه بهش مى گیم هرمیون) سوار یه هیپوگریف سر رسیدن و هیپوگریفه یه گاز زد طناب رو پاره کرد و گرفت به منقارش و همون جور که هرى از گردن آویزون بود تا خود هاگوارتز پرواز کرد. اونجا که رسیدند، خانم پروفسور مک گونگال که مدیر مدرسه شده بود، یه نگاه به جسد هرى انداخت و گفت «خیلى بى شعورین حالا باید یه هنرپیشه دیگه جاى این بیاریم.»
    شبش توى تالار مدرسه جشن شروع سال تحصیلى بود و همه کلى شام خوردن، هرى که چهار پنج تا بطرى نوشیدنى عسلى خورده بود، بدجور بهش فشار اومد و دوید دستشویى. وقتى خواست سیفون رو بکشه، توالت فرنگیه بهش گفت «خیلى نامردى که این کار رو با من کردى هرى، من که یه توالت معمولى نیستم...» هرى هم گفت حرف نزن دیگه توالت هم واسه ما زبون درآورده، بعد سیفون رو کشید و رفت.
    فرداش بچه ها داشتن تو حیاط مدرسه قدم مى زدن که یهو دو تا دیوانه ساز که سوار یه جاروبرقى چهارسیلندر بودن، تخت گاز اومدن و کیف هرمیون رو زدن و در رفتن. هرى و رون هم پریدن روى جاروهاشون و دنبالشون کردن. ته یه کوچه بن بست یکى از دیوانه سازها پیاده شد و گفت «خودت خواستى هرى پاتر، حالا یه دونه از اون بوسه هاى دیوانه ساز مى کنم تا جونت دربیاد» بعد دهنشو چسبوند به دهن هرى پاتر و یه هورت کشید و غش کرد، آخه خبر نداشت که هرى عضو افتخارى گروه «چ. س. م. خ» شده و هر شیش سال یه بار مسواک مى زنه. اون یکى دیوانه ساز خواست در بره، هول شد شنلش رفت کنار و هرى و رون کف کردن، چون دیدن طرف کسى نیست جز «سیوروس اسنیپ». هرى گفت «اى نامرد تو مادرمو کشتى» اسنیپ گفت «خسته نباشى، لا اقل یه دور جلدهاى قبل رو مى خوندى، ..... ادامه دارد
    نظرات شما ()

  • درد
    (سه شنبه 88/1/25:: 6:15 عصر)
  • یاران پاتر!

    حرف قشنگ:

    یه روزی یه جایی یه کسی یه چیزی ازم خواست گفتم:ندارم


    نظرات شما ()

  • بازهم هری
    (چهارشنبه 88/1/19:: 4:37 عصر)
  • خدارا شکر می کنم به خاطر...



    به خاطر این که کپی پیست رو آفرید!


    نظرات شما ()

  • عید تموم شد و ما بی نصیب موندیم
    (چهارشنبه 88/1/19:: 4:37 عصر)
  • سلام



    جواب همه ی نظراتون رو می دم ومطمئن باشید برام خیلی ارزش داره


    نظرات شما ()

  • سرود ملی ( باریتم سر زد از افق ...)
    (دوشنبه 88/1/17:: 4:14 عصر)
  • یاران پاتر!

    « هری ، رون ، هرمون و ...»

     

    سر زد از ویزلی شش تا فسقلی          فرد وجرج و جینی

    پرسی ، رونالد و چارلی                     ( بیل و فلور رفته اند خرید)

    در هاگوارتز میاد دامبلدور تو اتاق            همه فریاد

    هری و هرمیون کجاند                        حالا همه حاظرند این جا.


    نظرات شما ()

       1   2      >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • چوبدستی ها بالا!!!
  •  RSS 
  • خانه
  • شناسنامه
  • پست الکترونیک
  • ورود به مدیریت وبلاگ
    کل بازدید : 28301
    بازدید امروز : 5
    بازدید دیروز : 3

    ........... درباره خودم ...........
    چوبدستی ها بالا!!!
    یاران پاتر!
    امیدوارم همه کسانی که از لذت خواندن کتاب های هری پاتر بهره مند شده اند توجه داشته باشند گرچه "جادوگری "به معنای انجام کار های معجزه آساست که به ظاهر همگان قادر به انجام آن نیستندبا اندکی توجه به جهان پیرامونمان به راحتی می توانیم جادوگران وساحره های فراوانی را ببینیم که به جادوی اراده و افسون پشتکار وبهره مندی از نیرو های سحر آمیزی چون عشق وصداقت دست به اعمال خارق العاده ای می زنند که که از جادوی افسانه ای بس ارزشمند تر ،با شکوه تر و پایدارتر است وهمواره بی خردانی چون ولدمورت و مرگ خوارانش را به خشم می آورند. فراموش نکنیم که خون جادویی همان نیروی ارزشمندی است که در ابتدای آفرینش در کالبد تک تک ما دمیده شده ومارا از قدرتی لبریز ساخته که با که با آن می توانیم کوه را به لرزه در آوریم.... به یاد داشته باشیم اولین نامه ای که از هاگوارتز به دستمان می رسد کلام خوش آوای اولین کسی ایت که ما را از نیروی شگفت انگیز درونمان آگاه می کند.... از یاد نبریم در درونمان هاگوارتزی وجود دارد که درآن می توانیم به پرورش این نیروی ارزشمند درونی بپر دازیم .... وبدانیم که چوبدستی جادویی ما دست عمل ماست و وردمان کلام معجزه گرمان ... پس، تا عشق وامیدی هست چه باک از بوسه ی دیوانه سازان به نام خدا شروع میکنیم...
    ........... لوگوی خودم ...........
    چوبدستی ها بالا!!!

    ........ پیوندهای روزانه........
    دنیای یک فرشته [32]
    [آرشیو(1)]


    ..... فهرست موضوعی یادداشت ها.....
    شگفتا[2] . هری[2] . ودیگر هیچ . ضحی تهنا . قسمت . هرمیون . .... . 1388 . پنجم . پولی . توجه .
    ............. بایگانی.............
    اسفند 1387
    فروردین 1388

    ........... لوگوی دوستان من ...........








    ............. اشتراک.............
      ........... طراح قالب...........